شبکه چهار - 12 فروردین 1402

"دموکراسی" یک "راستِ" "دروغ"

از "مردم گرایی تا مردم فریبی" - ناظران شورای نگهبان-97

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ارادت به محضر برادران عزیز. توفیقی است برای بنده که در محضر شما در باب یکی از مهمترین مقولاتی مربوط به نظام‌سازی بخصوص آن بخشی که کارویژه و مسئولیت مهم نهادی است که شما عزیزان همکاری می‌کنید مقوله انتخابات و نظارت بر انتخابات و مفهوم صلاحیت انتخاباتی. این یک بُعد مهمی از ابعاد نظام‌سازی دینی – مردمی است و جای مقایسه با سایر نظام‌سازی‌ها در جهان بویژه نظام‌سازی و دولت‌پردازی‌هایی که در چند کشور خاص در جهان که به اصطلاح خودشان انقلاب‌های بنیانگذار در آن‌ها اتفاق افتاده و سلسله جنبانان نظام‌های سیاسی مختلف در یکی دو قرن اخیر در جهان بودند یا چنین ادعایی داشتند و دارند مثل انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه, آنچه که معلوم نیست چرا انقلاب می‌نامند انقلاب انگلیس، انقلاب آمریکا و این قبیل. که حالا بعضی از این‌ها در انقلاب بودن‌شان به کلی شبهه است اصلاً‌ انقلاب نبودند ولی به هر صورت این ادعا را داشتند و دارند که پدران چند نوع نظام‌سازی در جهان معاصر بودند از جهاتی هم درست می‌گویند و همه‌شان هم، چه چپ، چه راست، چه کمونیست و چه لیبرالیست، و نظام سرمایه‌داری ادعا دارند و داشتند که ما حقوق مردم و خلق‌ها و منافع آن‌ها بلکه رأی و نظر مستقیم آن‌ها را برای نظام‌سازی مد نظر قرار دادیم و هر دو چپ‌ها با عنوان خلقی بودن، راست‌ها به عنوان دموکراتیک بودن، آن‌ها از سوسیالیزم و کمونیزم و نظام خلقی و جمهوری‌های خلقی حرف زدند این‌ها از لیبرالیزم و دموکراسی و سرمایه‌داری و حقوق بشر حرف زدند هر دو با دو ایدئولوژی و یک ریشه، چون ریشه هر دویش مبانی مادی متجدد و متأخر بود اما به دو شیوه با یک ریشه و به دو شیوه ادعا کردند که ما نظام‌های مردمی ساختیم و می‌سازیم و خواستند به خودشان بُعد انقلابی، بُعد دموکراتیک و این قبیل بدهند.

بعد این سؤال مطرح شد که وقتی یک انقلاب اسلامی و یک جمهوری دینی مطرح می‌شود این با مقوله دموکراسی، رأی، انتخابات و حقوق خلق‌ها، مسائل صنفی و از این قبیل چه می‌کند؟ آیا به نام آسمان بر زمین حکومت و حکمرانی می‌کند و به واقعیات زمین و به دیدگاه زمین و زمینیان کاری ندارد یا نه، اسم آن را آسمانی و دینی می‌گذارد و همان مسیر بقیه رژیم‌های بلوک چپ و راست را می‌رود یا اساساً حفظ ظاهر هم نمی‌کند و به سمت استبداد به نام دین می‌رود. قبل از انقلاب استبداد سلطنتی، بعد از انقلاب استبداد دینی، این اتهاماتی بودکه می‌زدند. استبداد سلطنتی می‌شود استبداد ولایتی! ولایت همان سلطنت است از نوع مذهبی‌اش. باز هم شخص‌محور با آداب مذهبی است. این انقلاب را متهم کردند که شما دوباره می‌خواهید ایران را برگردانید و اگر زورتان برسد و دست‌تان برسد جهان را به قرون وسطی برگردانید! و از این قبیل مسائل

دوستان فرمودند یک مقایسه‌ای هم بین این نگرش‌ها در انقلاب‌ها و نظام‌های مختلف در این باب بشود و با توجه به این که دوستان در ذیل شورای نگهبان فعالیت می‌کنند و در واقع شما امتداد شورای نگهبان در سطح شهرها و کشور و تهران در خصوص انتخابات هستید. به نظرم یک مسئله ارزش تأمل را دارد که روشن بشود این جمهوری چه گره‌های کورشده‌ای را گشود. حالا ما ممکن است در عمل با مشکلاتی و موانعی برخورده باشیم و برخوردیم اشکالاتی در کار ما بوده و هست و باید اصلاح بشود اما اصل این پروژه، یک پروژه بزرگ، یک انقلاب به معنای واقعی در عرصه فلسفه سیاسی و حقوق سیاسی و نظام‌سازی مردمی – دینی بود و باید قدر این را بشناسیم.

نکته اول، یک تقسیم کلیشه‌ای در متون فلسفه سیاسی و علوم سیاسی در دنیا هست که در اواخر قرن 19 و در قرن 20 در غرب تولید شد و بعد هم این را جهانی کردند و در تمام دانشگاه‌های دنیا همین‌ها را می‌گویندهرچه آن‌ها گفتند بقیه به اسم علوم سیاسی همین‌ها را می‌گویند و ترکیبی از راست و دروغ است به لحاظ تاریخی و ترکیبی از درست و غلط به لحاظ فلسفی است. به لحاظ تاریخی بخش دروغ آن از جمله این است که در این متون این‌طور ادعا می‌کنند که در تمام جهان در عرض جغرافیا و طول تاریخ، نخستین باری که مسئله رأی مردم و حقوق مردم و مشارکت اجتماعی در حکومت پیدا شده در غرب و مثلاً در یونان بوده است و دموکراسی تعبیری از این مشارکت عمومی در حاکمیت است و خاستگاه و محل تولد آن اروپاست و بطور خاص یونان است و این ها دموکراسی را کشف کردند یا اختراع کردند و بعد از این‌ها بشریت آموخت که می‌شود و باید به نظر مردم احترام گذاشت و از آن‌ها پرسید که چه کسی بر شما حکومت کند و چگونه؟

در این تعبیر، دست‌کم سه دروغ نهفته است. هدف این سه دروغ این است که کل دنیا در حوزه فلسفه سیاست و حقوق بشر و علوم اجتماعی خود را وحشی و عقب مانده، غیر مردمی و استبدادزده بداند و خود را مدیون اروپا و غرب و از یونان تا آمریکای فعلی در حوزه دموکراسی خود را مدیون این‌ها بداند و همیشه احساس تبعیت و تابعیت کند و این که بالاخره ما شرمنده‌ایم، ما عقل‌مان نرسید و همیشه دیکتاتور بودیم و دیکتاتور زده بودیم و شما از اول رشد سیاسی داشتید ما از اول سفیه بودیم و دچار سفاهت سیاسی بودیم! بنابراین تا آخر هم همین‌طور است شما همیشه صد قدم از ما جلوتر هستید!‌ ما یک رئیس جمهوری از جمله داشتیم که یادتان هست اواخر دهه هفتاد با CNN مصاحبه کرد و رسماً آن‌جا گفت – مضمون آن این بود که – شما مردم ایران را با مردم آمریکا مقایسه نکنید شما یک ملت رشید توسعه یافته باشعوری هستید شما با دموکراسی بزرگ شدید ما یک ملت استبدادزده بدبخت عقب مانده‌ایم که تازه راه افتادیم و داریم تاتی تاتی می‌کنیم!‌ مگر ما به این آسانی‌ها دموکراسی سرمان می‌شود؟! آن رئیس جمهور شهید شما آبراهام لینکل، کلمه شهید را هم با لینکل نجس کردند آن‌ها درس حقوق بشر دادند! خب این سفاهت سیاسی و حقارت معرفتی و فکری همچنان ما گرفتار ‌آن هستیم. هنوز در جمهوری اسلامی کسانی که به نام اسلام از مردم رأی می‌گیرند و در بستر جمهوری اسلامی رشد می‌کنند سر کار که می‌آیند شروع می‌کنند نشخوار چندبار جویده و بالا آورده‌ی نویسنده‌های درجه 3 اروپایی و آمریکایی را به اسم حقوق بشر و حقوق فرهنگی – اجتماعی، دموکراسی می‌گویند. یک مشکل ما این است خودکم‌بینی و حقارت، کم‌سوادی، بی‌هویتی، بی‌شخصیتی، حتی در بعضی از مسئولین جمهوری اسلامی که اصلاً اگر جمهوری اسلامی نبود و این انتخابات نبود شما کی بودید؟ همین الآنش کی هستید؟ جدا از شخصیت حقوقی‌تان خودتان کی هستید؟! ما هنوز این مشکل را داریم. شما دیدید که یک عده‌ای فکر می‌کنند از آسمان آمدند و آسمان می‌خواهد برای زمین تصمیم بگیرد! درست خلاف قانون اساسی. در قانون اساسی رئیس جمهور مملکت قسم خورده و باید قسم بخورد که به این مواد عمل کند و الا برای چه آمدی؟ آمدید مجری کدام قانون اساسی باشید؟ هیچی. بخشی عوام‌زدگی و بخشی عوام‌فریبی، هر دویش به نام دوموکراسی.

حالا دروغ اولی که آن‌ها گفتند این است که تا قبل از یونان و غرب، اصلاً رجوع به آراء عمومی نبوده و مشورت و مشارکت نبوده این دروغ بزرگی است. این‌ها آخر قرن 19 و در قرن 20، نشستند تاریخ دنیا را نوشتند طوری نوشتند که گل سرسبد بشر این‌ها هستند بقیه همیشه وحشی و عقب‌مانده در علم و تمدن و حقوق و اخلاق و فرهنگ و دین هستند همه بیچاره و همه غارنشین و انسان اولیه بودند. ضمن این که انسان اولیه را هم باز این‌ها ترسیم کردند. انسان اولیه که می‌گویند وحشی بوده، چه کسی انسان اولیه بوده؟ اولیه‌ترین انسان آدم و حوا هستند. آدم و حوا پیامبران بزرگ خداوند انسان وحشی بودند؟ حرف‌هایی که زدند. اصلاً دعوای هابیل و قابیل، همین دعوایی که الان در دنیا هست ادامه همان دعواست، حرف‌ها همان حرف‌هاست. انسان اولیه هم که این‌ها ترسیم می‌کنند انسان اولیه وحشی بوده، لال‌بازی درمی‌آورده! زبان نداشته! منطق نداشته! شعور نداشته! اخلاق سرش نمی‌شده! حقوق نبوده! حیواناتی بودند کم‌کم پشم‌هایشان ریخته و آدم شدند! این هم دروغ است. انسان‌های اولیه امکانات و تجهیزات و تجربیات‌شان از ما و شما از انسان‌های معاصر کمتر بوده اما نه عقل‌شان، نه اخلاق‌شان، نه زبان‌شان، نه حقوق‌شان، هواپیما نداشتند شعور که داشتند با تانک و بمباران شیمیایی و بمب هسته‌ای قبلاً همدیگر را نمی‌کشتند با شمشیر و چوب و آ‌هن می‌زدند و الا جنایت‌های امروز همان جنایت‌های دیروز است. هدایت امروز هم هدایت دیروز است. سعادت و شقاوت بشر فرقی نکرده است ضمن این که در همه 5 قاره عالم وقتی به تاریخ خودشان رجوع می‌کنید نه تاریخی که این‌ها برایشان نوشتند که به نفع خودشان و علیه همه نوشتند، همه جای دنیا مقوله مشارکت و مشورت بوده است حتی در قبایل به اصطلاح وحشی در آفریقا، در آمریکای لاتین، در اروپا، شما بروید تاریخ‌شان را نگاه کنید اصلاً این تصور که استبداد و یک نفر رئیس قبیله هر وقت هر کجا هر کاری دلش می‌خواسته می‌کرده نبوده، 90 درصد کارهایشان با مشورت و مشارکت بوده است. همین الآن قبایل عقب مانده هنوز در بخش‌هایی از دنیا هستند الان بروید ببینید یک شبه دموکراسی و یک دموکراسی‌های عامی در آن‌جا هست. این انسان‌های آخریه همان انسان‌های اولیه هستند لباس‌هایشان عوض شده! الآن ماشین دارند! به همان اندازه وحشی‌تر هستند! آن بیچاره‌ها یک نیزه داشتند می‌زد یک نفر را می‌انداخت! این یک شاسی فشار می‌دهد و یک دفعه صد هزار نفر را می‌سوزاند کدام وحشی‌ترند؟ کدام خطرناک‌تر است؟ بعد همان موقع که یونان و روم یک ابرقدرت غرب بود و ایران ما که ابرقدرت شرق بود، این که مدام می‌گویند استبداد ایرانی، استبداد ایرانی، حالا ما با نظام سلطنت ساسانی مشکل انسانی داریم، مشکل اخلاقی و حقوقی داریم ولی این که می‌گویند این‌جا استبداد شرقی بوده و آن‌جا دموکراسی غربی یونانی بوده این هم دروغ است هم در فلسفه و هم در مدیریت و سیاست، ایران و شرق از همان چند هزار سال پیش تمدن‌سازی کرده، درست است که به ستم هم کرده هم به مردم ایران و هم به مردم جهان، می‌گویند از 46 کشور سرباز بود، درست است ظلم و ستم بود و ما با ظلم سلطنت مخالف هستیم از جمله ساسانی ایران قبل از اسلام اما قدرت تمدن‌سازی هم بود. یعنی وقتی شما به تخت جمشید و... می‌روید باید تفکیک که دو بُعد است یک بُعد آیا به عنوان نماد یک نظام شاهنشاهی سلطنتی که بر ده‌ها کشور جهان مسلط بوده ولی نظام، نظام طبقاتی و اشرافی بوده است مردم نمی‌توانستند درس بخوانند فقط طبقات بالا باید درس می‌خواندند. مالیات‌های سنگین از پایین می‌گرفتند و خودشان بالا می‌خوردند! زن را آدم حساب نمی‌کردند فقط شاه ایران ساسانی قبل از اسلام سه هزارتا زن در یک حرمسرا داشته است این نگاه قبل از اسلام به زن و به علم و به حقوق مردم و به عدالت اجتماعی بوده است. خب این‌ها شرک هم بوده، این‌ها نقاط بد آن است. اما نکته مثبت آن، یک ابرقدرت جهان بود این یعنی سازماندهی، یعنی مدیریت، در همان تخت جمشید شما معماری، شهرسازی،‌ هنر را که می‌بینید این‌ها نقاط مثبت آن است. این‌ها باعث افتخار ایرانی است اما این که به قیمت ظلم به ملت ایران و ملت‌های دیگر بود این مایه سرافکندگی و ننگ است به همان دلیلی که الآن مرگ بر آمریکا می‌گویی به همان دلیل آن موقع مرگ بر ساسانی می‌گفتند نقطه مثبت و منفی همه را باید گفت. از جمله نقاط مثبت همان ایران چند هزار سال پیش این بود که متفکران، نظام‌سازی کرده بودند درست است ظلم بود اما بخش‌های مهمی هم از عقلانیت بود اگر نبود که قدرت اول جهان نمی‌شد یا یکی از دو قدرت اصلی جهان نمی‌شد. مشارکت و مشاوره بوده، این که در غرب دموکراسی بوده در شرق استبداد بوده، این هم دروغ است.

دروغ دوم این که، در غرب دموکراسی به آن معنا که فیلسوفان دموکراسی روی کاغذ نوشتند که رعایت شده و می‌شود! این دروغ دوم است یعنی حکومت‌ها از نوع یونانی تا نوع لیبرال سرمایه‌داری این‌ها واقعاً منتظر نشستند از مردم سؤال می‌کنند که مردم ما چه کار کنیم؟ این کار را بکنیم یا آن کار را نکنیم؟ مردم هم می‌گویند مشورت می‌کنیم به شما می‌گوییم بعد می‌گویند این کار را بکنید آن حاکمیت و سرمایه‌دارها هم می‌گویند چشم! چون شماها خواستید چشم! این هم دروغ بزرگی که تا همین الآن ادامه دارد. مردم‌سالاری جلوی صحنه است پشت صحنه مردم‌سواری است سوار مردم شدند یا از این‌ها سواری می‌گیرند. ظاهرش این است که این‌ها می‌آیند رأی می‌دهند اما در واقع نظام سرمایه‌داری خودش دارد به خودش رأی می‌دهد نه نامزدهایی که انتخاب می‌شوند واقعاً آزاد و مردمی است روی کاغذ و پشت تریبون خیلی چیزها می‌نویسند و می‌گویند اما آن چیزی که اِعمال می‌شود و عمل می‌شود آن سیاست اعمالی غیر از سیاست اعلامی است آن سیاست اعمالی گاهی هم استعمالی است! یعنی بر یک جامعه‌ای تحمیل می‌شود و خودشان هم گاهی می‌فهمند و گاهی نمی‌فهمند. در هیچ دموکراسی غربی کسانی که واقعاً با مردم صادقانه سخن بگویند و اعتماد مردم را جلب کنند مردم این‌ها را بشناسند و اصلاً این‌ها امکان معرفی خودشان را داشته باشند و امکان این که اسم‌شان از صندوق رأی بیرون بیاید وجود ندارد ظاهرش هم چند حزبی باشد تهش دوقطبی است، دو حزبی است. خارج از این دو حزب هیچ کس تا مراتب بالا حتی در معرض رأی واقعی قرار نمی‌گیرد و محال است که رئیس جمهور بشود. بالاخره تهش در آمریکا از همان اول یا باید دموکرات باشی یا جمهوریخواه! هیچ گروه، حزب و جریان دیگری نیست. در انگلیس یا حزب کارگری، در واقع چپ سرمایه‌داری نه سوسیالیست واقعی. یا محافظه‌کاری. می‌خواهم بگویم که ادعای آن‌ها این است که می‌گویند ما بدون هیچ طبقه‌بندی و دسته‌بندی دموکراسی خالص بدون استخوان و چربی! دموکراسی خالص تعریفش چه بوده؟ مردم بگویید چه کسی رئیس باشد؟ چشم. بعد رئیس و رؤسا به مردم بگویند که مردم در هر مورد بگویید ما چه کار کنیم؟! چشم. این دروغ دوم و فوق‌العاده بزرگ است. دروغ اول این که مراجعه به رأی و نظر مردم و مشارکت مردم یک پدیده یونانی غربی است و اسم آن دموکراسی است و با آن تعریف شکل دیگری غیر از دموکراسی ندارد. دروغ دوم این که، واقعاً دموکراسی است یعنی مردم هستند که تصمیم می‌گیرند که چه کسانی بالا بیایند و چه کارهایی بکنند! این هم دروغ دوم. که اگر بخواهیم سیر تاریخی این بحث را بکنیم خودش ده جلسه می‌خواهد که چه اتفاقاتی افتادو آنچه که دموکراسی غربی می‌گویند یک دموکراسی نیست ده‌تا دموکراسی است! به لحاظ فلسفی حداقل سه دوره، سه تعریف داشته است. اول حاکمیت اکثریت شد بعد گفتند حاکمیت قانون، بعد گفتند حقوق اقلیت و مسئله پلورالیزم. به لحاظ اجرایی هم دست‌کم 13 مدل دموکراسی در دنیا و در غرب و شرق اعمال شده که هیچ کدام آن یکی دیگر را قبول ندارد. یعنی این مدل دموکراسی می‌گوید آن مدل اصلاً دموکراسی نیست آن چیزی که الان دارد اجرا می‌شود در سه شیوه کلی است پارلمانی، ریاستی یا ترکیبی، که این‌ها را کاری نداریم چون هر کدام این‌ها یک قصه و ماجرای طول و دراز دارد. این هم دروغ دوم. این‌طوری نیست که حکومت‌ها بر اساس رأی و نظر مردم تشکیل بشوند بعد بر اساس نظر آن‌ها سیاستگذاری می‌کنند بعد بر اساس نظر آن‌ها هر وقت آن‌ها می‌خواهند و هرکسی را آن‌ها بخواهند سر کار می‌آید و هرکسی را نخواهند بیرون می‌رود! نخیر این‌طوری نیست. یک بازی دوجانبه‌ای سازماندهی شده که یک امتیاز حداقلی به افکار عمومی داده می‌شود تا یک امتیاز حداکثری از آن‌ها گرفته بشود و این که چه کسی دارد تصمیم می‌گیرد آن چیزی که به چشم می‌آید با آن چیزی که اعمال می‌شود کاملاً‌ دوتاست که این هم خودش خیلی تفصیل دارد.

یک نکته دیگر که دروغ سوم است و این باز به کار شما شورای نگهبان بیشتر مربوط است این است که شما این‌جا از صلاحیت و تأیید صلاحیت و رد صلاحیت سخن می‌گویید در حالی که در دموکراسی‌های واقعی که دموکراسی غربی است اصلاً کسی به صلاحیت کسی کار ندارد هرکسی را که اکثریت بخواهند می‌آید! این هم دروغ سوم. اگر شما سیر تاریخ تدوین اولین قانون اساسی در غرب به این شکلی که کشورها قانون اساسی دارند که در آمریکا نوشته شد و همزمان با انقلاب فرانسه بررسی کنید که چه شد؟ حالا بعضی از کشورها که هنوز هم قانون اساسی ندارند. مثلاً انگلیس اصلاً قانون اساسی ندارد و بعضی از کشورها هستند که اصلاً قانون اساسی ندارند آن‌هایی که دارند گفتند بر اساس همین مدل صد سال اخیر نوشته شده است. ما از هزار و چند صد سال پیش قانون اساسی داشتیم ولی به این سبکی که بین کشورها رایج شده این هم عیبی ندارد ما با الهام از همان، یک تدوینی به این شکل از آن ارائه می‌دهیم. بله در غرب که قانون اساسی نه دینی و نه غیر دینی در حوزه سیاسی نداشتند خب باید بنشینند این قانون را بنویسند چون تولدشان، اصلاً تولد آمریکا با جنگ قدرت بود. شما می‌دانید اسم دوتا انقلاب برای آمریکا می‌آورند که هیچ کدامش انقلاب نیست و هر کدام از آن یکی شرم‌آورتر و شوم‌تر استیکی می‌گویند انقلاب استقلال و یکی هم انقلاب اتحاد. انقلاب استقلال که شکل‌گیری آمریکای مستقل باشد دعوا بین مردم بومی آمریکا با اشغالگران اروپایی و در رأس‌شان انگلیسی نبود دعوا بین اروپایی‌ها و بخصوص انگلیسی‌هایی که آمده بودند از طرف سلطنت‌های اروپایی قاره آمریکا را غارت کردند و قتل عام کردند و کشتند سرکارگرهای آن‌ها بودند بعد که یک قرن گذشت یک مدتی گذشت دیدند ما خودمان این‌جا صاحب مال و صاحب کار شدیم دیگر چرا به اروپا و به لندن باج بدهیم؟ خودمان این‌جا یک دکان مستقل می‌زنیم. جنگ بین انگلیس با عوامل انگلیس یعنی خود لندن با انگلیسی‌هایی که با آمریکا مسلط شده بودند بود. استقلال وقتی است که صاحبان واقعی قاره آمریکا مردم واقعی‌اش که وقتی اروپایی‌ها رفتند سرخپوست‌ها صد میلیون بودند الان که ما با شما داریم صحبت می‌کنیم سرخپوست‌های آمریکا دو میلیون شدند همه نژادها رشد می‌کنند ولی این‌ها قتل عام شدند همه‌شان را این اروپایی‌ها کشتند و سرزمین این‌ها را گرفتند. بعد این‌ها با مرکز دعوا کردند ما می‌خواهیم از شما مستقل بشویم چطور ما به لندن مالیات می‌دهیم ولی حق رأی نداریم پس ما مستقل هستیم. اسم این را گذاشتند انقلاب آمریکا. کدام انقلاب؟ استقلال آمریکا. استقلال چیست؟ مثل این که شما سرکارگرتان را بفرستید یک جای دیگر بزند لت و پار کند خانه مردم را بگیرد تجاوز کند بگیرد بکشد آتش بزند بعد آن خانه‌ها را بگیرد بعد برای تو هم هر ماه یک چیزی بفرستد تو هم برایش یک چیزی بفرستی بعد از یک مدتی بین خودتان دوتا یک دعوایی بشود بعد او بگوید اصلاً آن‌جا برای خودم هست به تو کاری ندارم! اسم این استقلال است؟

دوم که می‌گویند جنگ اتحاد, انقلاب اتحاد، جنگ داخلی بود بین همین اروپایی‌هایی که آن‌جا را گرفتند باز خودشان با هم درگیر شدند این‌ها که با هم مستقل شدند باز خودشان با هم جنگیدند جنگ جنوب و شمال. ایالت‌های جنوبی و شمالی. یک میلیون کشتار از همدیگر و بخصوص از برده‌های سیاهپوست بیچاره. با جنگ قدرت آمریکا شکل گرفت با هولوکاست، با غارت، با کشتار. بعد برای این که خودشان با هم بتوانند بسازند قانون اساسی نوشتند نه برای این که حقوق مردم و رأی ملت. همه این حرف‌ها دروغ است و یک بار آمریکا قانون اساسی‌اش را به رأی مردم نگذاشته!‌ نه همان اول نه آخر. مردم رأی ندادند. قدرت اول هم پولدارها، ملّاک‌ها و برده‌دارها بودند حالا یک ماجرایی بود که الآن فرصت نیست چون اگر بخواهید مقایسه کنید که می‌گویند انتخابات عصر جدید آمریکا بود و ایدئولوژی آن با ایدئولوژی انقلاب فرانسه با هم یکی بوده، این‌طوری است. به این معنایی که ما داریم اصلاً فرانسه انتخابات نداشته، مجلسی که دارند مجلس‌شان نماینده‌هایی که از توی صندوق رأی و این که مردم‌شان تک تک رأی بدهند نبوده، انقلاب فرانسه تا مدت‌ها قانون اساسی ننوشت گفتند انقلاب است. انقلاب که نمی‌آید صندوق انتخابات بگذارد و قانون بنویسد و به رأی بگذارد انقلاب باید انقلابی عمل کند از ته این انقلاب هم ناپلئون بیرون آمد و جنایات و اشغالگری‌های فرانسه، جنگ بزرگی که در اروپا و آفریقا جاهای دیگر راه انداختند این انقلاب فرانسه است. چه وقت فردای پیروزی برداشتند قانون اساسی نوشتند خود رژیم بعد از انقلاب را به رأی مردم گذاشته باشند؟ انتخابات برگزار کرده باشند؟ اصلاً چنین چیزی نبوده، این‌ها می‌گویند انقلاب فرانسه پدر لیبرالیزم و دموکراسی و جمهوریت است. انقلاب روسیه که واضح است. انقلاب روسیه هیچ وقت انتخابات واقعی نبوده است. شوراهای خلقی، خودشان می‌گذاشتند. قانون اساسی بنویسند به رأی مردم بگذارند. ابدا. این انقلاب روسیه، آن انقلاب فرانسه که عصر جدید ساختند. سوسیالیزم، کمونیزم و لیبرالیزم. آن آمریکا که اصلاً انقلاب نیست انقلاب نبوده جنگ قدرت بین مهاجرین و مرکز، بعد جنگ قدرت بین خود مهاجرین، که اسم آن‌ها مهاجرین اشغالگر هستند نه مهاجر. مهاجرین کسی است که از صاحب خانه اجازه بگیرد و بگوید می‌شود من به سرزمین شما بیایم؟ مثلاً سرخپوست‌ها ما جنایت نمی‌کنیم ما قوانین شما را رعایت می‌کنیم حرمت شما را نگه می‌داریم این گوشه‌ها بیابان‌های خالی است می‌شود ما هم این‌جا زندگی کنیم؟ با هم تجارت کنیم؟ معامله کنیم؟ مالیات هم اگر لازم شد مثل بقیه می‌دهیم. این می‌شود مهاجرت. این کاری که این‌ها کردند مهاجرت نبود اشغال است. مثل این که بنده بیایم به خانه شما مهاجرت کنم شما را بزنم لت و پار کنم بیرون بیندازم بگویم لت و پار کنم.

دومی هم جنگ اشغالگرها با هم بوده، آن‌جا هم یک میلیون از همدیگر کشتند و بیشتر از سیاه‌ها و سرخ‌ها تا سرمایه‌داری سر کار آمده است. کدام‌شان این کار را کردند. امام و انقلاب اسلامی بلافاصله بعد از پیروزی آمد گفت مردم رأی دادید با پاهایتان رأی دادید، ده‌ها میلیون جمعیت هر روز توی خیابان‌ها آمدند، با شهدایتان رأی دادید، ولی باز هم بیایید به همین شیوه‌ای که می‌گویند صندوق بگذارید رأی بدهید. خودتان رژیم را پایین کشیدید خودتان دارید می‌گویید استقلال آزادی، حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی ولی بیایید رأی هم بدهید. هیچ انقلاب و غیر انقلابی، نظامی که تأسیس شده باشد این کار را نکرده است. چگونه نظام‌ها تأسیس می‌شوند؟ یا با جنگ است، یا با کودتا و اشغال است، یا با انقلاب است. طور دیگری که رژیم عوض نمی‌شود رژیم جدید بیاید. در هیچ کدام از این‌ها هیچ رژیمی در دنیا خودش را به رأی مردمش نگذاشته است. – این را دقت کنید - کودتا و جنگ که معلوم است انقلاب‌ها هم این کار را نکردند. یک اقلیتی آمدند به جای اقلیت دیگر، بر اکثریت مردم حکومت کردند. کمونیست‌ها همین‌طور بودند نظام‌های جمهوری و لیبرال هم همین‌طور بودند هیچ کدام قانون اساسی‌شان را به رأی مردم نگذاشتند حتی بار اول. هیچ کدام نظام‌شان را به رأی مردم نگذاشتند. امام(ره) اول آمده نظام را به رأی مردم گذاشته بعد گفته مردم نماینده انتخاب کنید که نمایندگان شما بیایند قانون اساسی بنویسند بعد که نوشتند باز نگفته که نمایندگان خودتان نوشتند، باز گفته مردم بیایید به قانون اساسی که نمایندگان خودتان نوشتند رأی بدهید. در تمام تاریخ چنین چیزی سابقه ندارد اولین بار است یک چنین اتفاقی افتاده است. بعد از انقلاب، مردمی‌ترین انقلاب آن هم انقلاب دینی با رهبری دینی که می‌گوید ما یک اصولی داریم ما که دموکراتیک محض نیستیم فقط ما دموکراسی را نمی‌گوییم بلکه دموکراسی در چارچوب شریعت و اسلام. بعد از پیروزی بیاید با کمترین خشونت و خونریزی. انقلاب فرانسه نزدیک به 60 هزار نفر را ظرف کمتر از یک سال با گیوتین سرهایشان را قطع کردند این‌ها پدر دموکراسی و لیبرالیزم هستند یعنی داعش به گرد این‌ها نمی‌رسد سرهایشان را در خیابان‌ها قطع می‌کردند در یک نوبت دو – سه هزار از مخالفین‌شان را برداشتند بردند وسط دریا زنده زنده خالی‌شان می‌کردند می‌آمدند. انقلاب فرانسه، انقلاب مدرن اروپایی این‌طوری بوده است. روس‌ها و کمونیست‌ها هم که میلیون میلیون می‌کشتند. میلیونی کشتند. کدام رأی‌گیری؟ کدام انتخابات؟ این‌جا صدتا – دویست‌تا را اعدام کردند که همان هم اگر خلخالی نبود اعدام نمی‌کردند. آی جنایت. آدم‌های حکومت شاه هنوز هستند. من چند روز پیش به یک کتابفروشی در خیابان انقلاب رفتم می‌خواستم کتاب بخرم دیدم یک آقایی ایستاده دارد به بالا و پایین فحش می‌دهد و طلبکار است. گفتیم نکند این پدر شهیدی است کسی است که این‌قدر محکم صحبت می‌کند خب حق دارد بچه‌اش را داده و... بعد که رفت گفتم ایشان چه کسی بود؟ گفت ایشان را نمی‌شناسید؟ گفتم نه. گفت ایشان از وزرای زمان شاه بود. وزیر سلطنت پهلوی که باید اعدام می‌شده! خب شبکه‌های فراماسونی و ساواکی که هنوز در حکومت و دیوانسالاری و بوروکراسی ما هستند، بچه‌هایشان هستند، نسل بعدشان هستند دارند کار می‌کنند کدام خشونت؟ این طرف که بیشتر کشته داده تا آن طرف. 17 هزار نفر را فقط ترور کردید. اگر 17 هزار نفر از جنایتکاران اعدام می‌شدند تازه با هم سربه‌سر می‌شدیم! شما از تروریست‌ها و منافقین و ساواکی و شکنجه‌گرها و سلطنت‌طلب‌ها و تجزیه‌طلب‌ها، شما فقط 17 هزار نفر را ترور کردید در جنگ چقدر جنایت کردید همین‌ها در جنگ طرف آن‌ها بودند مگر همین منافقین در جنگ طرف صدام نبودند؟ با یونیفرم آن‌ها و با تانک صدام حمله می‌کردند بعد می‌گویند چرا اعدام‌شان کردند. یعنی یک انقلاب طلبکار را می‌خواهند یک انقلاب بدهکار بکنند. بعد امام(ره) آمده، دموکراسی چیست؟ مردم‌سالاری چیست؟ انقلاب کرده پیروز شده است خودتان می‌گویید مردمی‌ترین انقلاب در عصر جدید بوده است در عصر قدیم هم که اصلاً انقلابی به این شکل نبوده است که مردم در خیابان‌ها بیایند تظاهرات کنند و حکومت سرنگون کنند اصلاً به این شکل نبوده است آن هم در همه شهرها. آن هم یک سال هر روز. هر روز شهید بدهی و هر روز بیایی. این اولین نمونه بوده که در تاریخ ثبت شده است و در تمام جهان در شرق و غرب عالم این انقلاب نمونه نداشته است میلیونی مردم توی خیابان‌ها بیایند و تظاهرات کنند بدون خشونت، مدام کشته بدهند و بگویند ما به شما گل دادیم شما به ما گلوله! از این مردمی‌تر چه؟ از این مسالمت‌آمیزتر؟ انقلاب از این آرام‌تر و مهربان‌تر؟ منطقی‌تر و اخلاقی‌تر کجا بوده است؟ مدام کشته دادیم. جنگ را آن‌ها شروع کردند نه ما. تروریزم و خشونت و درگیری و کشتار را شما شروع کردید نه این طرف. حتی در انقلاب هم شاه خشونت را شروع کرد این طرف که خشونت نشد. روزهای آخر یک کمی شد آن هم یک در برابر ده‌هزار. خشونت در داخل را گروه‌های تجزیه‌طلب، کردستان، این طرف و آن طرف، منافقین و کمونیست‌ها، سلطنت‌طلب‌ها و تجزیه‌طلب‌ها. شماها شروع کردید حتی دعوای ما با آمریکا را هم آمریکا شروع کرد. تحریم‌ها را آمریکا شروع کرد. حتی می‌دانید که قطع رابطه با ایران را آمریکا شروع کرد ما نکردیم. البته خوب کاری کرد. امام(ره) همان موقع گفت اگر کارتر یک کار درست در عمرش کرده باشد این است که رابطه‌اش را با ایران قطع کرد. همیشه انقلاب اسلامی دفاع کرده، حمله نکرده. همیشه اول ده‌تا خورده یکی زده است. خشونت نبوده بلکه قربانی خشونت بوده است. تحریم‌هایش همین‌طور و بقیه چیزها را هم همین‌طور.

انتخابات؛ هیچ کشوری در جهان حتی غیر از انقلاب‌ها چه برسد به انقلاب‌ها. هیچ انقلابی در جهان این کاری که امام کرد نکرد. بعد از سقوط رژیم شاه دوباره به مردم گفت بیایید رأی بدهید و بگویید این نظام را قبول دارید یا نه؟ باز گفتند قبول داریم. بالاترین رکورد. باز گفت نماینده تعیین کنند بیایند قانون اساسی بنویسند. رأی دادند آمدند نوشتند. بعد آمد گفت حالا باز مردم بیایید بگویید این قانون اساسی را که نمایندگان‌تان نوشتند قبول دارید؟ باز آمدند رأی دادند. کجای دنیا این کار شده است. اصل نظام را هیچ کشوری در دنیا یک که بار هم به رأی نگذاشتند ولی ما بارها گذاشتیم اگر این نظام را مردم قبول نداشتند در انتخابات نمی‌آمدند رأی بدهند. وقتی می‌آید رأی بدهد یعنی سیستم را قبول دارد. یعنی قبول دارد که این سیستم به رأی مردم خیانت نمی‌کند. تقلب سیستماتیک نمی‌شود. تقلب پراکنده جزئی همه جاست و امکان آن هست اما تقلب سیستماتیک سازماندهی شده از طرف حکومت صورت نمی‌گیرد. اگر بگیرد دیگر اسلامی و مشروع نیست، جمهوری هم نیست. رهبری تعبیر مهمی کردند که این رأی مردم حق‌الناس است حق شرعی است چون در چارچوب شرع است شرعی است، بله اگر در چارچوب اسلام و شرع نبود شرعی هم نبود. تازه آن هم به یک معنا شرعی می‌شد چون بحث امانت و قرارداد است ما قرارداد بستیم «أفوا بالعقود» به تعهداتی که دوجانبه می‌بندید باید وفا کنید.

این که می‌گویند ما از همه نظر پرسیدیم شما این‌طور نیستید خب دروغ است. حالا یک کسی می‌گوید در جمهوری اسلامی شما با رد صلاحیت‌ها و تأیید صلاحیت‌ها مجبور می‌کنید، بله مردم انتخابات می‌آیند. اگر مردم رژیم را قبول نداشتند که این‌طور در انتخابات نمی‌آمدند با نصاب بالا رأی بدهند یعنی قبول دارند اعتماد دارند مشروع می‌دانند ولو منتقد باشند ولی قبول دارند این‌ها نمایندگان ما هستند. قبول دارند که حکومت ما دست نشانده مردم هستند. حاکمان ما همه با رأی مردم آمدند از خود رهبری که با رأی خبرگان منتخب مردم می‌آید. دموکراسی دومرحله‌ای. می‌دانید که 70 درصد دموکراسی‌های دنیا همین‌طوری است شخص اول‌شان را دو مرحله‌ای انتخاب می‌کنند یعنی مردم به پارلمان رأی می‌دهند. پارلمان نخست‌وزیر تعیین می‌کند یا رئیس جمهور که شخص اول است. مستقیم رأی نمی‌دهد. در واقع حکومت یعنی دولت. یعنی رئیس جمهور در ایران. در قانون اساسی قبلی ما این‌طور نبود نقش نخست‌وزیر از رئیس جمهور بیشتر بود. الآن بعد از تجدیدنظر رئیس جمهور شد که کل آن (بخش اصلی حکومت) منتخب مردم است. رهبری منتخب مردم است. مجلس که قانونگذار و نظارت بر اجرا و همه کاره به لحاظ ریل‌گذاری کشور است همه منتخب مردم است. قوه قضائیه که در هیچ جای دنیا با رأی مردم انتخاب نمی‌شود نباید هم بشود چون کافی است فردا قاضی‌ها هم بخواهند از مردم رأی بگیرند همین که توی انتخابات می‌شود رقابت! این بگوید من قاضی درستی هستم او بگوید نیست. کافی است که دادگستری بخواهند این کارها را بکنند آدم می‌گوید فقط باید یکی باشد شماها را محاکمه کند. دستگاه قضایی هیچ جای دنیا انتخاباتی نیست نباید هم باشد. دستگاه اجرا، قانون‌گذاری، رهبری، تا مدیریت شهر و روستا، شهردار، شوراهای شهر و روستا، خب تمام مسئولین را مردم دارند انتخاب می‌کنند. نصاب انتخابات مردم هم در ایران جزو بالاترین نصاب‌های جهان است. یکی از افتخارات است که در مردم‌سالاری دینی مشارکت مردم از مردم‌سالاری‌های غیر دینی بالاتر است با همان معیار خود شما هم دموکراتیک‌تر است. همان زمان سال 88 که این‌جا 80 و چند درصد مردم شرکت کردند و یک عده‌ای فرصت را به تهدید تبدیل کردند نقطه مثبت را لکه ننگ کردند. همان زمان در انگلیس که خودش می‌گوید ما پدر مشروطیت و پدران تئوریک دمکراسی انگلیسی بودند "جان‌لاک" و "جان‌استوارت میل"، آزادی و حقوق بشر و جامعه مدنی، و هم می‌گویند آمریکای تأسیس شده بعد، و هم انقلاب انقلاب فرانسه همه این‌ها مدیون تئوری‌های انگلیسی هستند همان زمان در انگلیس که گفتم قانون اساسی ندارد و شخص اول آن هم که ملکه و شاه است اصلاً با رأی مردم انتخاب نمی‌شود این هم که می‌گویند اختیارات او تشریفاتی است دروغ می‌گویند. اختیارات شاه و ملکه انگلیس فوق‌العاده قوی و جدی است منتهی پشت صحنه است جلو سکوت کامل است. همه کار پشت صحنه است. حتی بی‌بی‌سی بودجه‌اش را از ملکه می‌گیرد که می‌گوید ما از دولت مستقل هستیم! از دولت که هیچی، از شاه و سلطنت و دربار هم شما مستقل نیستید. شخص اول که اصلاً انتخاباتی نیست. شخص دوم هم که نخست‌وزیر است در واقع عامل اجرایی است او هم اولاً رأی مستقیم از مردم نمی‌گیرد او هم دو مرحله‌ای است و ثانیاً اصلاً انگلیس و امثال انگلیس قانون اساسی ندارد که بخواهند به آن استناد کنند و بگویند به دلیل این اصل قانون اساسی حکومت دارد تخلف می‌کند. معیاری به این شکل وجود ندارد. هیچ کدام از این‌ها هم نظام‌هایشان با رأی مردم نیامدند. نظام سلطنتی انگلیس،‌ نظام جمهوری در آمریکا، این‌ها اصلاً با رأی مردم نیامدند در آمریکا با جنگ آمدند و در فرانسه هم با جنگ داخلی. مردم رأی نداند آنطور که این‌جا رأی می‌دهند.

عرض می‌کردم همان سال که 85 درصد شرکت کردند در همین انگلیس انتخابات شد 30 درصد مردم رأی دادند ولی آن‌ها که می‌گویند کل مشروعیت دموکراتیک باید بر اساس فقط رأی باشد مشروعیت الهی و خدایی که مطرح نیست. خب شما که با این مبانی خودتان نامشروع هستید می‌گویند نه، 20 درصد هم که بیایند ما کاری نداریم می‌خواستند بیایند! می‌دانید که در چند کشور اروپایی انتخابات اجباری است؟ مردم نمی‌آیند می‌گویند رأی مردم تشریفاتی است نمایش است. قانون گذاشتند اجباری است که اگر کسی رأی ندهد جریمه می‌شود همانطور که اگر مالیات ندهی جریمه می‌شود رأی هم ندهی جریمه می‌شوی. رأی‌گیری اجباری! البته توجیهاتی هم دارند مخالف و موافق راجع به این قضیه بحث کردند. ممکن است بگویید مردم مجبور هستند که به یک افراد خاصی انتخابات کنند و رأی بدهند به هرکس که دلش نمی‌خواهد نمی‌تواند رأی بدهد. در هیچ دموکراسی این‌طوری نیست که هرکس به هرکس دلش بخواهد رأی بدهد. در تمام دموکراسی‌ها، آن‌هایی که دموکراسی واقعی هستند و الا اغلب که دموکراسی قلابی است. دموکراسی آمریکایی، لیبرال دموکراسی هم قلابی است، ظاهرش دموکراسی است واقع آن الیگارشی است یعنی طبقه اقلیت سرمایه‌دار دارد حکوم می‌کند. منتهی هوشمندند سروصدا و آبروریزی نمی‌کنند ظاهرش را قشنگ چنان دکور صحنه را می‌چینند که هرکس الآن از راه بیاید می‌تواند برود این‌جا رئیس جمهور بشود. ابدا این‌طور نیست. ده‌تا پیچ و دهلیز دارد در این پیچ و خم‌ها تهش کسی نمی‌رسد منتهی سروصدا نمی‌کنند. ما این‌طوری است که مثلاً ده هزار نفر می‌آیند ثبت نام می‌کنند توی آن‌ها خیلی خول و چل هم هست! هرکس با مادرش قهر کرده آمده رئیس جمهور بشود بعد یک مرتبه ده هزار جمعیت می‌آیند پشت در شورای نگهبان، می‌گویند آی همه را رد صلاحیت کردند! همه جای دنیا همین‌طور است منتهی ضریب هوشی ما پایین است. در حوزه اجرائیات، همین کاری که شما دارید می‌کنید هزار برابر آن را آن‌جا دارند می‌کنند اما بی‌سروصدا هوشمندانه. اسم آن رد صلاحیت نیست ولی ده برابر این رد صلاحیت می‌کنند. این یک. دوم) اصلاً قانون اساسی که در همین آمریکا نوشته شد تا مدت‌ها متن آن مخفی بود علنی نمی‌شد. هر ایالتی ریش سفیدها و سرمایه‌دارها بخصوص سرمایه‌دارها، ملّاکین و ژنرال‌ها این‌ها خودشان آمدند و تعیین کردند صندوق رأی نداشتند که از مردم بپرسند به عنوان نماینده ایالت، نماینده آن ایالت آمدند نوشتند. چرا می‌گویم آمریکا؟ چون مدینه فاضله این‌ها الگوی نهایی‌شان آمریکاست می‌گویند پدر قانون اساسی، اولین نظام انتخاباتی و... و ادعای حقوق بشر و دموکراسی، این‌ها شدند معلم سلاح‌های کشتار جمعی و ناظم حقوق بشر. جنایتکارترین جنایتکارها هستند. رئیس دزدها شده رئیس پلیس! هر سال گزارش حقوق بشر کشورها را منتشر می‌کند. خیلی جالب است این‌ها اعلام می‌کنند کجا دموکراسی هست کجا نیست؟ کجا قبول است کجا قبول نیست. دموکراسی خودشان این‌طوری است و این‌طوری شروع شد و این‌طوری ادامه پیدا کرد. نظام سرمایه‌داری و قطب‌های سرمایه‌داری به قول این چامسکی می‌گفت کلاً دوتا حزب در آمریکا هست و این دوتا هم دوتا حزب واقعی مستقل نیستند دوتا فراکسیون از یک حزب هستند و آن حزب سرمایه‌داران است. می‌گفت فرق جمهوریخواه و دموکرات مثل فرق کوکاکولا و پپسی کولا است! در همین حد. تفاوت واقعی نیست. این شروع می‌کند در افکار عمومی به همدیگر فحش می‌دهند و جر و بحث می‌کنند بعد که او می‌آید باز همان مسیر را ادامه می‌دهد منتهی سهمیه‌بندی پول‌ها در داخل فرق می‌کند یک مقدار سهمیه او بیشتر است و سهمیه آن یکی کمتر. کمپانی‌ها هستند. این رئیس جمهورهایی که می‌آیند حرف می‌زنند اینها هیچ کدام‌شان کسی نیستند. حالا این ترامپ استثنائاً با ملاک‌های آمریکایی خودش یک کسی است برای این که خودش یک خرمیلیارد سرمایه‌دار است. خودش مستقلاً گفت همه این‌ها از نامزدها پول می‌گرفتند من خودم از پول‌های خودم بالا آمدم. در آمریکا هرکس از هرکس پولدارتر است رإی می‌آورد منتهی در همین رقابت دوحزبی و محدود.

یا رد صلاحیت می‌کنید نمی‌گذارید همه بیایند. در همه نظام‌های سیاسی و اجتماعی رد صلاحیت می‌کنند نمی‌گذارند هرکسی بیاید. در آمریکا در یکی از این دوتا حزب عملاً در فراکسیون‌های سرمایه‌داری باید باشد. انگلیس معلوم است قدرت اصلی هنوز سلطنت است قدرت ظاهری اجرایی هم که در پارلمان است همین دوتا جریان هستند کس دیگری غیر از این‌ها را نمی‌گذارند بیایند همه جا ملاک می‌گذارند که چه کسانی حق دارند بیایند انتخاب بشوند؟ منتهی عرض کردم این‌ها هوشمندانهاین کار را می‌کنند هرکس دیپلم دارد لیسانس دارد سنش هم این‌قدر است معتاد هم نیست بیاید رئیس جمهور بشود! خب معلوم است که این چطوری می‌شود! بعد باید با هزار نفر دربیفتیم که هزار نفرشان خل و چل هستند که راهت را اشتباهی آمدی دیوانه خانه دوتا خیابان آن‌طرف‌تر است! چرا این‌جا ریاست جمهوری آمدی؟ مسیر را اشتباه آمدی. همه جا نظام‌های دموکراتیک دنیا همین‌طور است. غیر دموکراتیک اصلاً معنی ندارد شاهنشاهی است کودتا است به مردم چه ربطی دارد. آن‌ها که دموکراسی هستند باز اغلب‌شان قلابی و ظاهرسازی است آن که دموکراسی خالص باشد که هیچ رژیم خالصاً دموکراتیک وجود ندارد آن تازه باز هم می‌گوید دموکراسی مطلق که نمی‌شود دموکراسی‌ها مقید است یا در بستر لیبرالیزم است که لیبرال دموکراسی می‌شود یا در بستر سوسیالیزم و کمونیزم است می‌شود سوسیال دموکراسی یا فاشیستی است هیتلر هم با دموکراسی سر کار آمد مگر هیتلر کودتا کرد؟ هیتلر در آلمان بالاترین رأی را آورد. آن هم نه یک بار بلکه چند بار. هیتلر هم محصول دموکراسی بود. این بوش و بلر هم دموکراسی است. این حاکمان رژیم صهیونیستی هم محصول دموکراسی هستند. دموکراسی‌های سازماندهی شده، مقید و کنترل شده! نمی‌گویند هرکس از راه آمد آن بالا برود رإی به او بدهند پس از این جهت ما فرقی نداریم منتهی ملاک‌های ما با آن‌ها عیناً یکی نیست آن‌جا ملاک رد صلاحیت در یک نظام منافع سرمایه‌داری است در یک نظام، اصول مارکسیستی یا فاشیستی است. در این نظام هم اصول اسلامی و اصولی که در قانون اساسی آمده باید رعایت بشود البته در مقام اجرا، آیا واقعاً شورای نگهبان و نیروهای شوراهای نگهبان مثل شماها آیا واقعاً در مواردی که صلاحیت‌هایی که اسلام می‌گوید و قانون اساسی گفته، همین‌ها را عیناً دارند رعایت می‌کنند یا نه؟ آن بحث دیگری است ممکن است در یک مواردی نکرده باشند. ممکن است با یک کسی شما خرده حساب دارید یا اختلاف نظر، خورده حساب هم ندارید ولی چون شما با او اختلاف نظر دارید به او می‌گویید بی‌دینی. تو فاقد صلاحیت هستی تو مخالف نظام هستی. من کجا مخالف نظام هستم من مخالف تو هستم مخالف نظام نیستم. اگر آمدیم یک شخص و جریان و افرادی را چون با من نیستند چون با من اختلاف نظر دارند یا یک وقتی اختلاف منافع داشتند این را رد صلاحیت کنیم این خیانت کنیم. شما می‌گویید صلاحیت برای ورود به حاکمیت و در معرض رأی مردم قرار گرفتن در انتخابات‌های این سیستم چندتا شرط ایجابی دارد چندتا شرط سلبی. شرط سلبی آن این است که بی‌سواد نباشد، سابقه زندان و جنایت و قاچاق و مواد نداشته باشد. شرایط ایجابی هم سنش این‌قدر باشد تحصیلاتش این‌قدر باشد. بعد به یک شرایطی می‌رسیم که اینها کمّی و قابل اندازه‌گیری نیست. یک وقت می‌گوییم شرایط آن مدرک است خب باید مدرک را بدهیم. یک شرایطی هست که می‌گویند مستلزم به اسلام. باید ببینید که آیا دلایلی دارید که این قطعاً مستلزم به اسلام نیست یعنی عدم التزام آن را ثابت کرده است. این یک مسیر. یعنی بنا را بر این بگذاریم که همه صلاحیت دارند مگر کسانی که ثابت شده که صلاحیت ندارند. هیچ جای دنیا این اِعمال نمی‌شود حتی اگر بگویند. شما در مسائل شخصی‌تان بگویید ماشین‌تان را می‌خواهید به یک کسی بدهید کار کند شما می‌گویید اصل بر این است که تو هم تصدیق داری، هم عرضه داری، هم عقل داری، هم دین داری، هم امانتداری. اصل را بر این می‌گذارم بیا این ماشین برای تو. یا اصل برائت جاری می‌کنیم اصلی است که همه خوب هستند غیر از این که ثابت بشود بد هستند. شما چنین کاری را می‌کنید؟ می‌خواهید اموال‌تان را به یک کسی امانت بدهید می‌گویید از شما که من سابقه بدی ندیدم بفرمایید همه این‌ها در اختیار شما. عجب! عدم احراز صلاحیت کافی است؟ این یک بحث.

یک بحث این است که اصل را بر این بگذاریم که همه فاسدند مگر ثابت بشود که صالح هستند! این هم درست نیست چه کسی گفته همه فاسدند خودت فاسدتر از همه هستی. کسی که همه را فاسد می‌بیند خودش فاسد است. کسی که اصل را بر این می‌گذارد که همه دروغگو هستند همه خائن هستند همه فاسد و منحرف هستند تو خودت مشکل داری که داری قیاس به نفس می‌کنی. پس آن چیزی که درست است چیست؟ نه ساده‌لوح باشیم که بگوییم اصل بر این است که همه صلاحیت دارند. بله ولی صلاحیت برای چی؟ صلاحیت به عنوان این که شهروند این جامعه هستند و از همه حقوق شهروندی باید برخوردار باشند حتماً. حتی کسی که مسلمان نیست و حتی کسی که ضد انقلاب است یک کسی است که می‌گوید من نمی‌خواهم جمهوری اسلامی باشد. گفت طرف را گرفته بودند می‌گفت جرم من چیست؟ گفتند تو ضد انقلابی! گفت من از کجا ضد انقلابم؟! من از خدا می‌خواهم ده بار دیگر انقلاب بشود! حتی کسی که بگوید من می‌خواهم این انقلاب نباشد منتظرم این جمهوری اسلامی سرنگون بشود حتی او. آیا صلاحیت برای حقوق شهروندی دارد؟ بله دارد. می‌توانی بگویی چون تو مخالف جمهوری اسلامی هستی آشغال‌های زباله خانه‌ات را شهرداری نمی‌آید جمع کند! اگر هم پلیس یا نیروی امنیتی دید که دزد دارد از دیوار تو بالا می‌رود می‌گوید بگذار برود این که ما را قبول ندارد! هرگز چنین چیزی نیست حکومت وظیفه دارد مراقب امنیت تو، ‌بهداشت تو، زندگی تو، کار کردی باید حقت را بگیری. برای زندگی شهروندی مثل بقیه مردم حتماً صلاحیت داری ولو ضد نظام و ضد اسلام باشی ولی به شرط این که قانون‌شکنی نکنی. می‌گویی من مخالف هستم. آزادی عقیده و آزادی اندیشه به این معنا بله. حتی آزادی بیان به شرط این که خلاف قانون عمل نکنی اشکالی ندارد حقوق‌تان هم صددرصد محفوظ.

اما سؤال بعدی؛ صلاحیت دارد که به حکومت و نظام اسلامی بیاید و جزو مسئولین جمهوری اسلامی بشود؟ کسی که خودش می‌گوید من جمهوری اسلامی را قبول ندارم بیاید رئیس آن جمهوری بشود؟ کسی که خودش می‌گوید من قانون اساسی‌تان را قبول ندارم به مجلس بیاید و بر اساس قانون اساسی بخواهد قانون بنویسد؟ نه. آیا کسی که فساد اخلاقی، فساد عقلی دارد یا اصلاً قانون را قبول ندارد چطوری می‌خواهد بر اساس این قانون عمل کند؟ آیا صلاحیت دارد قاضی بشود؟ آقا من نظام و قانون اساسی را قبول ندارم و با اصل آن مخالف هستم ولی می‌خواهم شهردار بشوم! نمی‌شود چون شهرداری جزو این سیستم است. هیچ جای دنیا نمی‌گذارند یعنی شما هرجای دنیا بروید بگویید من سیستم شما را قبول ندارم ولی می‌خواهم در سیستم شما مسئول بشوم! می‌گویند بفرما برو دنبال کارت!

پس ببینید مسئله تأیید صلاحیت و رد صلاحیت همه جای سیستم هست. به یک معنای عمومی منطقی است مگر این که اصل مبنای آن منطق، مشروعیت نداشته باشد یعنی اصل نظام آن فاسد است. خب بنا را بر عدم صلاحیت بگذاریم؟ نه. بنا را بر فساد همه بگذاریم؟ نه. بنا را بر صلاحیت همه بگذاریم؟ نه. آن اولی غیر اخلاقی است و این دومی غیر عقلانی است. این که بگوییم همه فاسد و ناصالح هستند غیر اخلاقی است این که بگوییم همه صالح و عادل هستند این غیر عقلانی است. پس چیست؟ هیچی. ما نمی‌دانیم که چه کسی صلاحیت دارد و چه کسی ندارد. ولی گفتند برای ورود به حکومت باید این ضوابط حداقلی را داشته باشید کسی که می‌خواهد توی کابین خلبان در هواپیما برود نمی‌گویند اصل این است که همه خلبانی بلد هستند والا چرا دارید توی کابین خلبان می‌روید؟ حتماً بلد هستی! نه آقا. می‌گویند جنابعالی کجا دارید می‌روید؟ می‌گوید من می‌خواهم توی کابین خلبان بروم! مسئول یعنی کسی که می‌خواهد برود توی کابین خلبان بنشیند یک وقت می‌گویی من می‌خواهم بروم جزو مسافرین بنشینم کسی حق ندارد به شما بگوید شا خلبانی بلد هستید یا نه؟ می‌گوید به توچه. بعد هم می‌گوید نخیر بلد نیستم. مگر من می‌خواهم خلبانی بکنم؟ می‌خواهم بنشینم. اما یک وقت کسی می‌خواهد توی کابین خلبان برود کسی که می‌خواهد توی حکومت برود یعنی می‌خواهد به کابین خلبان برود می‌خواهد برای بقیه مردم تصمیم بگیرد. باید جلوی او را بگیرند و دم در کابین بایستند بگویند ببخشید جنابعالی؟ من خلبانم! کو تصدیق خلبانی‌تان. عجب! شما به همه سوء ظن دارید؟ همه را فاسد می‌بینید؟ بنایتان بر حذف است؟ بله بنای ما حذف امثال توست. تو باید حذف شوی از کجا؟! از توی هواپیما؟ نه. از توی عالم وجود؟ نه. از توی کابین خلبان؟ بله. یعنی چه کل مسافرها را دست جنابعالی بسپاریم برای این که اصل بر این است که همه خوب هستند؟ شما برای مسافر بودن خوب هستی برای خلبان بودن بد هستی. مگر این که ثابت کنی خوب هستی. روشن شد که مسئله صلاحیت به کدام معنا بله. یک وقتی هست در احراز صلاحیت سلائق شخصی را دخالت می‌دهید یا منافع حزبی و باندی و جناحی را دخالت می‌دهید، عقده‌های شخصی، منافع، این‌ها خیانت است. با فلانی مشکل داشتم رد صلاحیتش کن! فلانی از خودمان است زیرسبیلی رد کن! فلانی با آن جناح است پرونده‌سازی کنیم! این‌ها خیانت است. چون این حکومت به تعبیر حضرت امیر(ع) امانت‌الله و امانت‌الناس است.

ضمن این که یک مقدار این نظارت بر صلاحیت یک کم عقل هم می‌خواهد فقط عدالت کافی نیست شعور هم می‌خواهد. شما الآن راجع به یک شخص می‌آیند از شما سؤال می‌کنند چطور آدمی است؟ ده جور شما می‌توانید بگویید چطور آدمی است. مهم است که چطوری دارید نظر می‌دهید. حتی مشاوره‌های عادی. بعضی از مشاوره‌های زن و شوهرها و دختر و پسرها که می‌خواهند ازدواج کنند،‌ بعضی‌هایشان پیش این مشاوره‌ها می‌روند حالا خودشان هم خبر ندارند که این عیب‌ها را دارند و چقدر است؟ آن‌ها روی روال خودشان چقدر درست چقدر غلط، پرسشنامه‌ای پر می‌کند شروع می‌کند جلوی این یکی می‌گوید بله مشخص است که شما گاهی دروغ می‌گویید آدم بد و خشنی هستی، تو هم این‌طوری هستی و آن طوری هست! خب از همین اول که فاتحه را خواندی این دوتا قرار بود با هم آشنا بشوند تو از همین اول بذر طلاق را پاشیدی. مگر این‌طوری حرف می‌زنند؟ اگر تردیدی هم داری که یک خصوصیاتی در این هست یا او هست چطوری باید بگویی؟ چه زمانی بگویی؟ الآن شما برای هر کسی پرونده تشکیل می‌دهی چطور پرونده‌ای؟ اگر بنده تأیید صلاحیت شدم بگویم که شورای نگهبان خیلی خوب است اگر رد صلاحیت شدم بگویم شورای نگهبان اصلاً فلسفه‌ای ندارد ذات آن خراب است. هم از این طرف غلط است و هم به عنوان دفاع از شورای نگهبان غلط است. شورای نگهبان اصلاً معصوم نیست شماها هم که اصلاً معصوم نیستید باید مراقب باشیم این امانت را درست رعایت کنیم یک وقت نکند مانع ورود اشخاص صالح به مجلس و شورا و انتخابات بشویم ؟ این هم خطرناک است. یک وقت از آن طرف نکند کاری کنیم افراد فاسد از این فیلتر عبور کنند و مردم که این‌ها را نمی‌شناسند مردم می‌گویند شورای نگهبان تأیید کرد پس حتماً این‌ها خوب هستند! حداقل صلاحیت را که دارند! صالح که هستند ما باید اصلح آن‌ها را تشخیص بدهیم و الا اصلح بودن آن را شورای نگهبان تأیید کرد. بعد بفهمد که اصلاً شورای نگهبان همین‌طوری گفتند بروید، یا همین‌طوری گفته بیایید. این‌ها خیلی مهم است.

نکته دیگر این که همه چیز با تحقیق و صلاحیت به دست نمی‌آید. شما ببینید راه‌های در رو زیاد است. در همین انتخابات اخیر هم مجلس و هم شورای شهر در بعضی از شهرها مثل تهران رفتند یک افرادی را آوردند که بعضی از این‌ها اصلاً سابقه‌ای ندارند کسی اصلاً اینها را نمی‌شناسد که چه کسانی هستند جوانی هم نبودند گفتند خب این‌ها را که شورای نگهبان نمی‌تواند رد صلاحیت کند ولی این‌ها آدم‌های خودمان هستند ما لیست می‌دهیم می‌گوییم به این‌ها رأی بدهید بعد رأی که آوردند عملاً آن‌جا دست ماست شورا یا پارلمان به دست ماست. به دست اینها کارهای خودمان را انجام می‌دهیم. شورای نگهبان که نمی‌تواند رد بکند شورای نگهبان من را رد می‌کند چون من از قبل با این‌ها سابقه دارم تخلفاتی دارم، پرونده دادگاه دارم در فتنه 88 بودم که زیر میز و صندوق‌ها زدم! گفتم انتخاباتی که ما ببریم درست است انتخاباتی که ما ببریم غلط است و تقلب است. معیار درست بودن این است که ما باید ببریم! خب حالا آن‌ها هیچی. یک کسانی را معرفی کنیم که هیچ کس نمی‌شناسد. یکی از نمایندگانی که برای شورای شهر تهران بود خودش در رسانه‌ها گفت، گفت وقتی یکی از گروه‌ها لیست را می‌بستند به من گفتند دو میلیارد بده اسم تو را در لیست بده. خیلی چیز جالبی است. دو میلیارد. مگر شوخی است؟! حالا برای این دزدها و اختلاس‌چی‌ها دو میلیارد چیزی نیست هزار میلیارد به پایین نمی‌دزدند رقم بالا رفته است! دو میلیارد بده که اسمش توی لیست برود که رأی بیاورد یا نیاورد! خب بعد که رأی آوردی می‌خواهی چقدر بگیری که این دو میلیارد جبران بشود؟ معلوم است که این فساد است. از توی انتخابات‌ها فساد مالی و اقتصادی در حکومت شروع می‌شود. یکی از نقاط شروع آن انتخابات است می‌خواهند تبلیغات کنند پول می‌خواهند یا باید از بیت‌المال بدزدید و توی حکومت‌ها آدم‌هایتان از بیت‌المال به شکل‌های مختلف بردارند پولشویی یا هر کاری بکنند یا باید از سرمایه‌دارها بگیری. خب سرمایه‌داری که به تو پول می‌دهد. شما دیدید این جوجه سرمایه‌داران تازه به دوران رسیده مثل ب – ز ؛ ق – ر، بُز و... از اول انقلاب همین‌طور 4- 5تا از این‌ها که گیر می‌افتند صدتا از همین‌ها هستند که هنوز گیر نیفتادند بعد می‌بینی که طرف با دوتا جناح ارتباط دارد در هر جناح به چهارتا از این پنج‌تا در انتخابات پول داده، گفته بالاخره که یکی از این‌ها می‌برند خود آن دوتا هم که با هم بیرون دعوا می‌کنند از این جناح به آن جناح، گاهی می‌بینی باز با هم باجناق هستند! این جناح و آن جناح باجناق. بیرون جلوی مردم به هم فحش می‌دهند بعد شام و ناهار با همدیگر هستند می‌خندند و... همه نه بعضی‌هایشان. بعد می‌بینید که این ب- ز و ق- ر به دوتایی این‌ها جدا جدا پول دادند بالاخره که یکی از شما که رأی می‌آورید. خب حالا که رأی آورد چه کار می‌کنید؟ خب معلوم است سرمایه‌گذاری کرده باید سود آن را بردارد. او باید چه کار کند؟ در شورای شهر باید تلاش کند یک ماده و قانونی بگذارد که آن ماده ظاهرش برای مردم است ولی باطن آن یک مرتبه برای این صد میلیارد توی شهرداری پول می‌آورد. یا توی مجلس برود بر یک قانونی یک نظارتی یا فشار بیاورد بر یک گمرکی چیزی، صدتا مشکل این حل کند. خب آن‌جاها نظارت کجا رفت؟! پس یک راه‌حل‌هایشان این است که شما ممکن است افرادی که نمی‌شناسید آن‌ها بیاورند شما که چیزی علیه او ندارد مجبور هستید بگویید ما که چیزی علیه او پیدا نکردیم پس انشاءالله که بله درست است صلاحیت دارد و برود. دزد نیست گربه است. صدای پای دزد نیست!

راه دوم، طرف یک آدمی است که در شرایط عادی خوب است. همه ما در شرایط عادی خوب هستیم همه ما و شما در شرایط عادی آدم‌های خوبی هستیم چه زمانی معلوم می‌شود چه کسی آدم است و چه کسی حیوان است؟ وقتی که فرصت آن پیش بیاید یعنی اگر شما دست‌تان به پول نرسیده آدم پاکی هستید شما نه پاک هستید نه ناپاک هستید فرصت ناپاکی پیدا نکردید. اگر یک مرتبه یک امضاء هست هیچ کس هم نمی‌فهمد ده میلیارد هم پول جابجا می‌شود. از آن به بعد معلوم می‌شود که تو پاک هستی یا ناپاک هستی. یک کسی دستش به ناموس مردم نرسیده بگوید خیلی آدم باتقوایی است اگر فرصت بی‌ناموسی پیش آمد اگر بی‌ناموس نشدی آن‌جا معلوم می‌شود که تقوا داری و الا تا آن فرصت که پیش نیامده که همه آدم‌های خوبی هستند. قدرت، ریاست، شهوت، شهرت، تا آب ندیدیم یک جور هستیم وقتی آب می‌بینیم یک مرتبه می‌بینیم عجب شناگری هستیم! چند مورد داشتیم؟ همین رئیس جمهور و مجلس و وزیر و وکیل. این‌ها واقعاً آدم‌های ظاهراً خوبی بدند هیچ سابقه بدی نداشتند حرف‌هایشان خوب بوده خودشان هم آدم‌های خوبی بودند. خوب معصوم نه از همین خوب معمولی‌ها که هستیم. ولی وقتی که رئیس جمهور شده کلی پول توی دستش هست، کل مسئولین کشور را که از جلوی در یک اداره جرأت نمی‌کرد رد بشود حالا او شده رئیس‌شان و رئیس رئیس رئیس رئیس رئیسش را این باید تعیین کند یک مرتبه هیچ کاره همه کاره مملکت می‌شود. خب حالا سال اول خوب، سال دوم خوب، سال سوم، یک کمی خوب، سال چهارم و پنجم و دور دوم یک مرتبه می‌بینیم عجب جانوری است آدم عوض می‌شود. شما هم اگر جای این‌ها بودید من هم همین‌طور. اکثر ماها در شرایط عادی آدم‌های خوب هستیم بگذارید فرصت سوء استفاده پیدا شود معلوم می‌شود چه کسی هستیم. اگر مغرور نشدیم، وسوسه‌های بزرگ سراغ‌تان آمد رد کردید در خلوت و جلوت توانستید یک جور باشید آن وقت جزو اولیاءالله هستید! بله ما در مسئولین یک چنین آدم‌هایی را هم داشتیم. هنوز هم داریم. مثل دهه شصت نیست ولی باز هم داریم. ولی خب یک افرادی را نمی‌شناسیم می‌آیند ولی یک افرادی را می‌شناسیم وقتی که آمد آدم خوبی است ولی رئیس جمهور بدی خواهد شد. وزیر بدی می‌شود، وکیل بدی می‌شود، کم‌کم بد می‌شود. همه نه،‌ بعضی‌ها. اصلاً فاسد نمی‌شود خیانت نمی‌کند، طرز فکر، سبک مدیریت، اول با شعارهای انقلابی و مردمی و خاکی و خلقی و خدایی می‌آید بعد دو سال می‌بیند مشکلات یک طوری است که نمی‌تواند حل کند. گفته ما می‌آییم این کار را می‌کنیم فلان کار را درست می‌کنیم و... حالا به میدان آمده، حرف‌هایتان خوب بود، هدف‌هایتان خوب بود، حتی نیت‌تان هم خوب بود یا کم‌کم فاسد می‌شوی یا فاسد هم نشدی بی‌عرضه‌ای. فساد سیستماتیک نیست ولی فساد از سر بی‌عرضه‌گی و بی‌نظارتی هست. پس با نظارت حداقلی شورای نگهبانی هم تأمین نمی‌شود ضمن این که خود شورای نگهبان هم بالاخره آدم هستند. همین‌ها هم خودشان تحت فشار سیاسی و اجتماعی کشور، داخل، خارج، اطراف آدم قرار می‌گیرد این‌ها طبیعی است. اشخاصی را یک بار رد، یک بار تأیید، دوباره یک بار رد یک بار تأیید مگر نکرد؟ کرد بخصوص در مجلس. من یادم هست. آیا درست است یا نه؟ باید دید مبنا و معیار آن چه بوده است؟ بخشی‌اش را ممکن است بگوییم مصلحت نظام بوده است. آقای جنتی یک وقت گفت روشن بشود که بنای ما بر حذف جناحی نیست. خب بیا.

شما از اول انقلاب یادتان هست اولین رئیس جمهور ما بنی‌صدر آمد، اولین قائم مقام آقای منتظری. اولین دولت، نخست‌وزیر بازرگان. مخصوصاً دهه شصت اول، انقلاب دست این‌ها آمد. بخشی از آن را که خود امام(ره) دست این‌ها داد. بازرگان را امام گفت بیاید. ما فکر می‌کردیم امام(ره) از اول موافق این‌ها بودند بعداً 7- 8 سال بعد نامه امام منتشر شد گفت والله من خودم به بنی‌صدر رأی ندادم من قبولش نداشتم. والله من با نخست‌وزیری مهندس بازرگان موافق نبودم. والله من با قائم مقام شما (امام به آقای منتظری گفت) موافق نبودم. من شما را آدم خوب و صالح و انقلابی و مُلایی می‌دانستم برای درس و بحث و مبارزه ولی نه برای رهبری یک کشور. شما در این حد نبودی. منتهی وقتی دیدم رأی دادند یا همه مشاورینی که من به آن‌ها اعتماد دارم گفتند یا دیدم خبرگان رأی داد یا دیدم مردم رأی دادند یا دیدم اطرافیان گفتند این‌ها خوب هستند من دیکتاتوری نکردم و الا من هیچ کدام از این سه نفر را که اول انقلاب، انقلاب و حکومت تحویل این‌ها داده شد، امام گفت من با هیچ کدام‌شان موافق نبودم منتهی نمی‌خواستم دیکتاتوری بکنم. دنبال نصاب حداکثری نبودم حالا گفتم نصاب حداقلی‌اش را داشته باشند بالاخره رأی مردم مهم است.

یک نکته دیگر که باید توجه کنید این است که، ببینید در حکومت‌داری سه‌تا مسئله را در نظام‌سازی اسلامی و دینی باید به آن توجه داشت. 1) یکی رأی ملت است. 2) دیگری حقوق ملت است. 3) و سوم رشد ملت است. به هرسه‌تایش باید توجه کنیم. رأی ملت، رضایت مردم است. حقوق ملت، مصلحت مردم و مصالح جامعه است. رشد ملت؛ هدایت جامعه است جامعه باید رشد کند نه این که فقط سیر شود! یک خوک‌دونی بشود که خوک‌های سیر توی آن ریختند ما انسان هستیم خوک نیستیم. رضایت باشد منافع و مصالح و حقوق مادی هم باید باشد اما کافی نیست هدایت هم باید بشویم. یعنی جامعه باید مدام انسانی‌تر بشود. ببینید جامعه از نظر اسلام هم باید سیرتر و مرفه‌تر بشود در حد نیاز، نه اسراف. باید رضایت داشته باشد از حاکمان خود راضی باشد حاکمانش را قبول داشته باشد و به زور بر آن‌ها حکومت نکنید. ما دیکتاور صالح نداریم! دیکتاتور که نمی‌تواند صالح باشد. دیکتاتور یعنی هر کاری دلم بخواهد می‌کنم. ذات دیکتاتوری فاسد است. ولایت فقیه ضد دیکتاتوری است. فقیه دیکتاتور ولایت ندارد حتی فقیه هم نیست فقاهت هم ندارد. ولایت فقیه ضد دیکتاتوری است هم دیکتاتوری خودش و هم دیکتاتوری دیگران در حکومت. ما اگر ولایت فقیه نبود تا الآن ایران بعد از انقلاب صد بار رژیم دیکتاتوری آمده بود هرکس رأی آورده بود بالا می‌آمد دیگر پایین نمی‌رفت. شما ببینید همین رئیس جمهورهای خود ما که همه سوابق خوبی داشتند سوابق بدی نداشتند حتی همان بنی‌صدر هم فرزند روحانی مجتهد بود خودش هم در اروپا به نفع امام و انقلاب فعالیت می‌کرد ما رئیس جمهور بد نداشتیم. مگر بازرگان بد بوده؟ بازرگان در دانشگاهیان زمان شاه جزو متدین‌ترین‌هایش بوده است به همین دلیل هم امام اجازه داد ایشان بیاید و او را نخست‌وزیر کرد. همین شهید مطهری و بهشتی به امام گفتند ایشان بهترین کس است او را بگذارید. امام می‌گفت من که قبول نداشتم ولی چون همه گفتند بهتر از این‌ها نداریم من رأی دادم. خب حالا کسی آدم فاسد بی‌دین ضد انقلابی در جمهوری اسلامی حاکم نشده، رئیس جمهور بشود یا در مجلس برود. بعداً کم‌کم این مسائل پیش آمد. یا از اول کسانی مشکل دارند پنهان است بعد که می‌آیند آشکار می‌شود یا این که نه، طرف از اول مشکل ندارد آدم بی‌مشکلی است در شرایط عادی بی‌مشکل است ولی وقتی یک کاره‌ای می‌شود مشکل‌دار می‌شود. همین الآن من و شما که این‌جا نشستیم تا همین آدم هستیم آدم‌های خوبی هستیم فردا به شما بگویند هزار میلیارد پول در اختیار شماست بی‌زحمت مراقبت کنید بعد دو سال دیگر سراغ تو بیایند ببینند ناخنک نزدی آن وقت معلوم می‌شود چقدر خوب بودی. آدم گرسنه بشود مال حرام جلویش باشد نخورد دین دارد. یا این که سیر باشد یا گرسنه است ولی نمی‌تواند دزدی کند.

امام رضا(ع) فرمودند این‌هایی که برای شما عارف‌بازی درمی‌آورند و می‌خواهد مریدبازی و مریدسازی بکنند سرهایشان را کج می‌گیرند خیلی نازک که می‌خواهند بگویند ما خیلی معنوی هستیم! البته بلانسبت این‌هایی که واقعاً مذهبی هستند و این‌طوری‌اند ولی بعضی‌ها حقه‌بازند. فرمود فکر نکنید بعضی‌ها اهل زنا و فساد و فحشا و دزدی نیستند این‌ها آدم‌های پاکی هستند هنوز فرصت آن را به دست نیاوردند! دیدید بعضی‌ها وقتی فقیر هستند آدم‌های خوب و متدین هستند ولی وقتی پولدار می‌شوند فاسد می‌شوند؟ بعضی‌ها هم عکس هستند وقتی مرفه هستند آدم‌های خوبی هستند گدا می‌شوند فاسد می‌شوند. یعنی شرایط‌تان عوض بشود آدم بمانید این مهم است حالا در تشخیص صلاحیت‌ها از کجا معلوم؟ در حکومت اسلامی 1) رضایت مردم مهم است. «رضا الناس، رضا العامه». آقا شما بهترین آدم هستی ولی مردم از تو بدشان می‌آید می‌خواهند تو را بردارند یکی دیگر را بگذارند که او هم صالح باشد ولی مردم خوش‌شان بیاید رضایت مردم مهم است چون تو می‌خواهی این مردم را هدایت کنی، تو می‌خواهی این مردم را رشد بدهی، تو می‌خواهی بر این مردم حکومت کنی. این نقش ملت در اسلام. در دموکراسی غربی نمی‌گویم در اسلام می‌گویم. 2) مصلحت. و 3) هدایت. این سه‌تا. رضایت (رأی مردم). مصلحت (حقوق مردم) باید رعایت شود. ممکن است مردم گاهی به یک چیزی رأی بدهند راضی هستند اما حقوق‌شان پایمال می‌شود و از بین می‌رود. یک کسی را دوست دارد و می‌آورد ولی این پدرت را در می‌آورد. ما این آقا را دوست داریم می‌خواهیم این توی کابین خلبان برود اصلاً این را دوستش داریم و عاشقش هستیم خیلی خب عاشق هستی می‌روید بعد هم سقوط می‌کنید. همیشه حقوق ملت و آرای ملت یکجا نیست. گاهی رأی ملت ضد حق ملت است یا از حدود تجاوز می‌کند یا حدود آن مردم را پایمال می‌کند مثل این که شما یک راننده‌ای را راضی هستید به او رأی می‌دهید توی ماشین او می‌نشینید ولی راننده اصلاً تصدیق ندارد اصلاً وسط رانندگی خوابش می‌برد. خب رأی تو رعایت شد اما حق تو رعایت نشد. عکس آن هم ممکن است. یک کسی بیاید دوستش نداشته باشند ولی او واقعاً عادل باشد و حقوق مردم را رعایت کند این هم از آن اولی بهتر است ولی این هم خوب نیست. یک کسی رأی ملت را رعایت می‌کند از او راضی هستند دوم، ‌حقوق مردم را هم رعایت می‌کند مشکلات مردم را حل می‌کند. سوم، اما آن مردم را رشد نمی‌دهد. جامعه یک طویله و یک اسطبل می‌شود که سهم علف همه محفوظ است بی‌عدالتی نیست سهم علف همه مساوی و برابر است. اسب‌ها از آن صاحب اسطبل و طویله راضی هستند می‌آید غشو می‌کشد، آب می‌آورد، نازشان می‌کند،‌ مریض می‌شوند به آن‌ها می‌رسد اما تا آخر اسب هستند و آن‌جا هم تا آخر اسطبل است این هم کافی نیست. جامعه انسانی می‌خواهیم گله اسب نمی‌خواهیم. پس سوم رشد و هدایت است. هر کدام از این سه‌تا نباشد به یک بخشی از حقانیت و مشروعیت سیستم مدیریتی صدمه می‌خورد. در تأیید صلاحیت‌ها و رد صلاحیت‌ها به این هم باید توجه داشت.

پس عرض کردیم مفهوم صلاحیت و رد صلاحیت، در همه نظام‌ها هست ملاک آن فرق می‌کند. آسیب‌هایی متوجه تأیید صلاحیت و رد صلاحیت است و آن این است که منافع شخصی یا سلائق شخصی در تأیید صلاحیت یا رد صلاحیت دخالت کند. یک چیزهایی برای من و شما مهم است که اصلاً این‌ها معیار نیست ولی برای من و شما مهم است. فکر می‌کنیم هرکس این‌ها را داشته باشد این آدم بهتر است مثلاً مذهبی‌تر است، متدین‌تر و انقلابی‌تر است. نه، این ملاک‌ها نیست. یک چیزهایی ده درجه برای آن اهمیت قائل هستند ما صد درجه برایش اهمیت قائل شده‌ایم! یک چیزهایی در قرآن و سنت صد درجه اهمیت دارد ما برایش دو درجه اهمیت قائل هستیم ملاک‌هایتان را درست کنید. لازم نیست افراد تابع سلیقه من و شما یا اعضای شورای نگهبان باشند تا تأیید بشوند. لازم است که مطابق ضوابط باشند. به این آسیب‌ها توجه کنیم ضرورت آن را هم توضیح دادم.

سؤال: بزرگترین آفت انقلاب چیست؟

جواب استاد: کنار گذاشتن انقلاب با لباس انقلاب.

سؤال: عملکرد شورای نگهبان با توجه یه عدم رضایت بعد از انتخابات و مسئولین به نظر الزامی است.

جواب استاد: بله یک بحث همین است که شورای نگهبان می‌تواند جلوی فاسد علنی را بگیرد اما نمی‌تواند صالح واقعی را سر کار بیاورد چه رسد به اصلح. آن وقت این‌جا بحث است که آیا شورای نگهبان که به قانون اساسی گفته بر انتخابات نظارت کند یک اختلاف از قبل بود که می‌گفتند نظارت بر انتخابت گفتند، یعنی آیا انتخابات دارد درست انجام می‌شود یا تقلب شده؟ نگفتند که شما رد صلاحیت یا تأیید صلاحیت بکنید که چه کسی نامزد بشود و چه کسی نشود؟ این نظارت بر انتخابات نیست این حرف یک عده است. ولی ظاهر قانون اساسی و آن چیزی که تثبیت شد و اعمال شده و می‌شود این است که وقتی می‌گویند نظارت بر انتخابات یعنی نظارت بر کل انتخابات. یعنی شرایط قانونی انتخابات یکی‌اش این است که افرادی که در معرض رأی قرار می‌گیرند باید واجد حداقل این صلاحیت‌ها باشند و این باید احراز بشود. بنابراین آن هم جزو آن هست.

حالا بعد از آن یک سؤال دیگری مطرح می‌شود و آن این که آیا نظارت شورای نگهبان، اصلاً سؤال بعدی این است که آیا شورای نگهبان همان اول، بگویند یک کسی می‌خواهد حکومت بشود مراقب باشیم بگردیم ببینیم توی جیبش شاید مواد است که می‌خواهد داخل برود! خب آن‌جا دیدیم که آدم درستی است. بعد که رفت سوار اسب حکومت شد همان اولش آدم درستی باشد ولو به ظاهر،‌ کافی است بعد آن چهار سال هر کاری کرد کرد؟ توی مجلس؟ توی دولت؟ توی شورا؟ یا نه باید یک ضوابطی باشد؟ طرف وقتی وارد حکومت می‌شود اصلاً آدم صالحی باشد حتی اصلح هم باشد ولی بعد از یکی دو سال طرف فاسد شده است یا فاسد نیست ولی صلاحیت ندارد. بگوییم رأی دادی تا آخر 4 سال باید تحمل کنی! بعضی گفتند این حرف درست است؟ بعضی‌ها این‌جا جواب می‌دهند این دیگر کار کشورای نگهابن نیست در این‌جا نهادهای دیگر قانونی مثل مجلس، مثل رهبری، مثل نهادهای نظارتی و قضایی باید نظارت کنند که اگر کسی با فرض صلاحیت وارد حکومت شد قبل از چهار سال فاسد شد او را دیگر شورای نگهبان نباید بیاید بگوید که ما تو را تأیید صلاحیت کردیم تأیید صلاحیت‌مان را پس می‌گیریم! بلکه نهادهای دیگری در این باب هستند باز این‌جا یک مسئله‌ای پیش می‌آید ما یکی دوتا نهاد داریم. همه نهادهای حکومت ناظر قانونی دارد جز یکی دوتا. حتی رهبر ناظر دارد. خبرگان نمایندگان ملت دقیق باید نظارت بر رهبری کنند که این شخص آیا همچنان صلاحیت رهبری دارد؟ یا دیگر صلاحیت خود را از دست داد؟ قبلاً داشت دیگر ندارد. به لحاظ عقلی، علمی، به لحاظ اخلاقی، به لحاظ اجتماعی و به لحاظ اقتصادی. به لحاظ فساد سیاسی و... منتهی دوجاست که آدم نمی‌داند چه کسی ناظر بر این‌هاست؟ یکی مجلس خبرگان است و یکی هم مجلس شوراست. رئیس جمهور هم ناظر دارد، مجلس ناظر بر رئیس جمهور است مجلس می‌تواند رئیس جمهور را عزل کند. اما یک سؤال این است که چه کسی می‌تواند اعضای مجلس را عزل کند؟ نمایندگان مردم در مجلس ظاهراً تحت نظارت یک نهاد خاصی نیستند الا خودشان. خبرگان هم همین‌طور. گفتند برای این که کسی روی خبرگان اِعمال نفوذ نکند که راجع به رهبری تحت فشار تصمیم بگیرد خود خبرگان فقط حق دارند برای خودشان قانون بنویسند! این هم که شورای نگهبان صلاحیت حتی نامزدهای انتخابات خبرگان را تعیین کند این هم تصمیم خود خبرگان بوده نه تصمیم رهبری یا تصمیم شورای نگهبان، به خود خبرگان ربط داشته است. حالا یک سؤال این است ما دوتا مجلس داریم که این‌ها شخص اول و دوم کشور را تعیین می‌کنند. شخص اول رهبری است و شخص دوم هم دولت و وزراست که این‌ها می‌توانند عزل کنند. خود این دوتا نماینده‌های مردم در این مجلس، تحت نظر چه کسانی هستند؟ تحت نظر خودشان هستند مگر خلاف قانون جرمی را انجام بدهند که مثلاً دستگاه قضایی سراغ‌شان بیاید. اما اِعمال سلیقه یا نفوذ در تصمیمات و خلاف صریح قانون نکردند جرم نبود اما استفاده‌های شبه‌قانونی. این‌ها تنها نهادی هستند که تقریباً نظارت دقیقی رویشان نیست و مستقیم از طرف مردم می‌آیند مگر تخلفی چیزی باشد.

فرمودید که با این گرانی چه بکنیم؟

هر کاری از دستت برمی‌آید بکن.

درباره کرایه خانه‌ها و وام‌های آن...

بله این مشکل کرایه و اجاره واقعاً مهم است تا کسی مستأجر نباشد و نبوده نمی‌فهمد این مسئله چیست؟ من شاید تا چند وقت پیش که صاحبخانه بشوم که الحمدلله چند وقت پیش قسط‌هایش تمام شد تا قبل از آن شرایط طوری بود که، چون چند هزار جلد کتاب هم دارم اغلبش هم کتب ضلال است! و در هر اثاث‌کشی پدر آدم درمی‌آید. وقتی مستقر می‌شوی تا یکی دو ماه که مستقر نیستی، از دو- سه ماه قبل از این که سر سال برسد باز هم مستقر نیستی. یعنی مدام فشار روحی و فشار جسمی است یعنی مزه آرامش را واقعاً مستأجر خیلی کمتر می‌کشد تا کسی که مالک است. امام(ره) می‌گفت مسئولینی که نچشیدند به این‌ها رأی ندهید چون خودش همیشه سیر و مرفه بوده، اصلاً این تصور نمی‌کند خانواده‌ای که وسط ماه حقوق او تمام می‌شود بچه‌اش مریض می‌شود بیمارستان نمی‌تواند ببرد، داروی او را نمی‌تواند برایش بگیرد این نمی‌فهمد یعنی چه؟ به او می‌گویند می‌گوید عجب! من متأسفم! بعد مهمانی می‌رود. چند وقت پیش تلویزیون یک مرد و زن مسن را نشان داد با چهارتا بچه بزرگ، درس‌خوانده، بیکار توی خانه. پدر و مادر هر دو مرض شدید قند دارند، بعد گفت تنها درآمد ما همین یارانه‌هاست چهار نفر هستیم چهارتا 50 تومان چند می‌شود؟ گفت این کل درآمد ماست. بعد یک اتاق کوچک. بعد گفت من و خانمم هر دویمان قند شدید داریم من و خانمم هر دو در معرض هم مرگ هستیم هم پایمان قطع شود، چون اعضای بدن در اثر قند شدید قطع می‌شود پول که تکافو نمی‌کند من فقط می‌توانم برای یک نفر انسولین بگیرم آن را برای خانمم می‌گیرم که ایشان انسولین مصرف کند و خودم منتظرم یا بمیرم یا پایم را قطع کنند! خب آن بی‌شرفی که حقوق نجومی ماهی صد میلیون – هشتاد میلیون می‌نویسد او اصلاً می‌فهمد این چه می‌گوید؟ یا او صلاحیت دارد که در جمهوری اسلامی باشد؟

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha